شعر دعای دختر جانباز
1394/12/2
{ دعا کنید واسه ی من که بابام زود تر بمیره
از این بی اختیاریاش جلو من گریه ش نگیره }
{ ما نداریم گله از این ضرب و شتمای پدرم
وقتی که آروم میگیره میگه می بخشیم دخترم
مادر میگه که این درد شیرین و به جون میخرم }
{ وقتی که موجش میگیره هیچکس نمیکنه فرار
یه روز میاد که بابا هم میرسه به سر قرار }
{ همه میگن خوش به حالت بابای تو جان بازه
با این کاری که اون کرده آینده ی تو رو میسازه }
{ خدایا گریه یا لبخند خدایا شاکی یا خرسند }
{ خدایا باب من پیشم حرف مردم زده نیشم }
{ اینا که ن دیدن بابا شبا تا حد مرگ میره
همش افتاده رو این تخت یه عمرِ که زمین گیره }
{ بابا که خس خس میکنه شده تو جنگ شیمیایی
ماسکش و به دیگری داد شد واسه من کیمیایی
این شعر چند روز بعد از این که به یک مراسم یادواره شهدا در روستای شیرسوار شهر بابل
دعوت شدم و سخنران یک خاطره ای از دختر جانباز گفت به پدید آمد
{ دعا کنید واسه ی من که بابام زود تر بمیره
از این بی اختیاریاش جلو من گریه ش نگیره }
{ ما نداریم گله از این ضرب و شتمای پدرم
وقتی که آروم میگیره میگه می بخشیم دخترم
مادر میگه که این درد شیرین و به جون میخرم }
{ وقتی که موجش میگیره هیچکس نمیکنه فرار
یه روز میاد که بابا هم میرسه به سر قرار }
{ همه میگن خوش به حالت بابای تو جان بازه
با این کاری که اون کرده آینده ی تو رو میسازه }
{ خدایا گریه یا لبخند خدایا شاکی یا خرسند }
{ خدایا باب من پیشم حرف مردم زده نیشم }
{ اینا که ن دیدن بابا شبا تا حد مرگ میره
همش افتاده رو این تخت یه عمرِ که زمین گیره }
{ بابا که خس خس میکنه شده تو جنگ شیمیایی
ماسکش و به دیگری داد شد واسه من کیمیایی
این شعر چند روز بعد از این که به یک مراسم یادواره شهدا در روستای شیرسوار شهر بابل
دعوت شدم و سخنران یک خاطره ای از دختر جانباز گفت به پدید آمد
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 16 تير 1395 ساعت 17:6 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 114